اندوه آوازت
با خاک قسمت شد
و شادیت صدای شیهه ی اسبی در باد
بوی جنوب جنگل آفتاب می داد
و آهنگی دیگر
از نی لبک چوپان
از بیشه ی بادها
از قعر باغ خواب
از دالانهای گوش آن قوچ
و از پشته های سوخته ی خستگی نمی آید....
دهقان دشت تشنه را
دیدار کردی در فلق
و بعد
تنها در تپه های ساکت گزدان
در سال خشک قناتها
در روح درخت لخت کویر
جاری می مانی ....
خانه ات در خاک
بوی سبز یونجه
و شمیم شبنم و شبدر
هم آغوشت باد
در هایهوی خواب خاک
تو را می خوانند
گنجشکان بی پر و کبوتران بی پیاله
پنجره را بستم
تا ساقه ی نیلوفر شکسته ی همسایه
تو را نشکند ....
نمی شود بی تو خوب بود
"مثل بوی گل در تاریکی
مثل باد خنک تابستان
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
و مثل دریای بزرگ بوشهر
تقدیم به مرحوم منوچهر آتشی شاعری از خطه ی جنوب – استان بوشهر –
|